جدول جو
جدول جو

معنی گشاده سخن - جستجوی لغت در جدول جو

گشاده سخن
فصیح بلیغ سخنور
تصویری از گشاده سخن
تصویر گشاده سخن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گشاده سخنی
تصویر گشاده سخنی
فصاحت بلاغت سخنوری
فرهنگ لغت هوشیار
باز شدن مقابل بسته شدن، رهاگشتن آزاد شدن، ظاهرشدن آشکار شدن، حل شدن آسان گشتن، مسخر شدن بتصرف در آوردن، زایل شدن بر طرف گردیدن، سرباز کردن (دمل جراحت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده سری
تصویر گشاده سری
روبازی بی حجابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده زنخ
تصویر گشاده زنخ
آنکه زمامش را رها کرده باشند مطلق العنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده رخی
تصویر گشاده رخی
حالت و کیفیت گشاده رخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده شدن
تصویر گشاده شدن
((~. شُ دَ))
باز شدن، رها شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گشاده خد
تصویر گشاده خد
خنده رو، گشاده رو، خندان، بسیم، فراخ رو، روباز، بشّاش، تازه رو، خوش رو، طلیق الوجه، بسّام، روتازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشاده سر
تصویر گشاده سر
روباز بی حجاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده رخ
تصویر گشاده رخ
بانشاط بشاش
فرهنگ لغت هوشیار
فراخ رخساره گشاده روی دارای چهره ای فراخ فراخ رخساره: ازین کشیده قدی گشاده خدی لاغر میانی فربه سرینی غزال چشمی
فرهنگ لغت هوشیار